شماره ٣١٣: گر نيست در اين ميکده ها دور تمامى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
گر نيست در اين ميکده ها دور تمامى
قانع چو هلاليم به نصف خط جامى
در ملک قناعت بمه و مهر مپرداز
گر نان شبى هست و چراغ سر شامى
اين باغ چه دارد زسر و برگ تعين
تخم آرزوى پوچ و ثمر فطرت خامى
بنياد غرور همه بر دعوى پوچ است
در عرصه ما تيغ کشيده است نيامى
شاهان بنگين غره گدايان بقناعت
هستى همه را ساخته خفت کش نامى
عبرت خبرى ميدهد از فرصت اقبال
اين وصل نه زانهاست که ارزد به پيامى
دلها همه مجموعه نيرنگ فسون اند
هر دانه که ديدى گرهى بود بدامى
هستى روش ناز جنون تاز که دارد
مى آيدم از گرد نفس بوى خرامى
تا مهر رخش از چه افق جلوه نمايد
گوش همه پر کرده صداى لب بامى
آفاق زپرواز غبارم مژه پوشيد
زين سرمه بهر چشم رسيده است سلامى
(بيدل) چه ازل کو ابد از وهم بروى آى
در کشور تحقيق نه صبح است نه شامى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید