شماره ٢١٢: به شهرت زد اقبال خلق از تباهى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
به شهرت زد اقبال خلق از تباهى
سپيد است نقش نگين از سياهى
دماغ غرور از فقيران نبالد
کجى نيست سرمايه بى کلاهى
گر اين است دردسر زرپرستان
همان اجتماع گدائيت شاهى
ندانم خيال دماغ آفرينان
جه دارد درين امتحان گاه واهى
نديده است ازين بحر غير از فسردن
بچشمى که موج گهر نيست راهى
يقين احتياج دلائل ندارد
در آب افگند سرمه را چشم ماهى
نخواهى شدن منکر آنچه گفتى
دو لب داده در هر حديثت گواهى
گر اقبال خورشيديت اوج گيرد
فروزد چراغ از دم صبحگاهى
بهر جا گشادند مژگان نازت
بچشم بتان خواب شد خوش نگاهى
شنيدم قدم ميگذارى بچشمم
زمين سبز کرده است مژگان گياهى
کتان باب مهتاب چيزى ندارد
بهر جا توئى ديگر از من چه خواهى
کرم بسکه گرم امتحانست (بيدل)
مرا سوخت انديشه ها بى گناهى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید