شماره ١٦٨: الهى سخت بى برگم بساز طاعت اندوزى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
الهى سخت بى برگم بساز طاعت اندوزى
همين يک الله الله دارم آنهم گر تو آموزى
ز تشويش نفس بر خويش ميلزم ازين غافل
که شمع از باد روشن ميشود هرگه تو افروزى
تجدد از بهارت رنگ گرداندن نميداند
نفس هر پر زدن بى پرده دارد صبح نوروزى
سرانجام زبان آرائى من بود داغ دل
سيه کردم چو شمع آينه از سعى نفس سوزى
درين وادى که دل از آه مأيوسان عصا گيرد
چو شمع از خارهاى پى سپرد دارد قلادوزى
ز بى صبرى درين مزرع تو قانع نيستى ورنه
تبسم ميکشد سويت چو گندم محمل روزى
قباهاى هنر از عيب جوئى چاک شد (بيدل)
چو عريانى لباسى نيست گر مژگان بهم دوزى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید