شماره ١٢٤: امروز کيست مست تماشاى آينه

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
امروز کيست مست تماشاى آينه
کز ناز موج ميزند اجزاى آينه
ديونه جمال تو گر نيست از چه رو
جوهر کشيده سلسله درپاى آينه
در حسرت بهار حظت گرد ميکند
جوهر بجاى سبزه زصحراى آينه
موقوف جلوه گل شبنم بهار تست
جوش گهر زموجه درياى آينه
از شرم آنکه آب نشد از نظاره ات
گرداب خجلتست سراپاى آينه
شد عمر صرف جلوه پرستى ولى چه سود
نگرفت بينوا دل ما جاى آينه
جز حيرت آنچه هست متاع کدورتست
در عشق بعد ازين من وسوداى آينه
با خوى زشت صحبت روشندلان مخواه
زنگى خجل شود بتماشاى آينه
حسن و هزار نسخه نيرنگ در بغل
ما و دلى و يک ورق انشاى آينه
روزى که داد عرض نزاکت ميان يار
افتاد مو بديده بيناى آينه
چندانکه چشم باز کنى جلوه ميدهد
اسميست شش جهت زمسماى آينه
(بيدل) بهر دلى ندهند آرزوى داغ
اسکندر است باب تمناى آينه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید