شماره ١٢٢: هر چند دورم از چمن جلوه گاه او

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
هر چند دورم از چمن جلوه گاه او
ميخانه است شوق بياد نگاه او
دارم دلى بسينه کز افسون نرگست
فيروز نيست سرمه بروز سياه او
آنجا که از اسير تو جرأت طلب کنند
جز شرم نيستى که شود عذرخواه او
خوبى زالفت ذقنت ره بدر نبرد
يوسف ازان گريخت در آغوش چاه او
غافل زخط مباش که صفهاى ناز حسن
درهم شکسته است غبار سپاه او
در وادئى که شرم نقابت گشوده است
بر چشم نقش پا مژه پوشد گياه او
محتاج عرض نيست شکوه غرور عشق
گردون چو آستين شکند دستگاه او
نقش قدم نگشته مسير نمى شود
آينه دارى سر تسليم راه او
بر سرکشان چرا نفر و شيم ناز عجز
ما را شکسته اند بياد کلاه او
شمعى که محو انجمن انتظار تست
آينه بر سر مژه بندد نگاه او
(بيدل) بياد سرو تو در خون طپيد ليک
موزون نگشت يک الف از مشق آه او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید