شماره ٩٦: بسکه ياد قامتت بر باد داد اجزاى سرو

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بسکه ياد قامتت بر باد داد اجزاى سرو
ناله قمرى شد آخر قد کشيدنهاى سرو
چيدن دامن درين گلشن گل آزادگى است
کيست تا فهمد زبان عافيت ايماى سرو
مطلب آزادگيها پر بلند افتاده است
عالمى خم شد بفکر بار ناپيداى سرو
باغبانان قدر آزادى ندانستند حيف
ناله بايستى درين گلشن نشاندن جاى سرو
باده را در دامن مينا بهارى ديگر است
آب دارد آبرو تا ميرود در پاى سرو
شعله ادراک خاکستر کلاه افتاده است
نيست غير از بال قمرى پنبه ميناى سرو
بسکه موزونان زشرم قامتت گشتند آب
صورت فواره بايد ريخت از اجزاى سرو
اينقدر رعنا نمى بالد نهال اينچمن
سايه نخل که افتاده است بر بالاى سرو
پاى در زنجير دورش گفتگو آزادگى
(بيدل) اين سطر تکلف نيست جز انشاى سرو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید