شماره ٩٠: اى زعنايت آشکار شخص تو و مثال تو

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى زعنايت آشکار شخص تو و مثال تو
آئينه جمال تو آئينه جمال تو
از تب و تاب آب و گل تا تگ و تاز جان و دل
ريشه کس نميدود در چمن خيال تو
چرخ بصد کمند چين بوسه زدست بر زمين
بسکه بلند جسته است گر درم غزال تو
بر در ناز کبريا چند غبار ما سوى
در کف وهم ما که داد آئينه محال تو
اين بم و زير و قيل و قال نيست بساز لايزال
نقص و کمال فهم ماست بدر تو و هلال تو
خلق زسعى نارسا سوخت جبين بنقش پا
برهمه داغ سايه بست سرکشى نهال تو
شيشه ساعت فلک از چه حساب دم زند
راه نفس گرفته است غيرت ماه و سال تو
پيريم از قد دو تا راه نبرد هيچ جا
هم بدر تو مى برم حلقه انفعال تو
تشنه بوس آن لبم ليک زننگ ناکسى
جرأتم آب ميکند از ترى زلال تو
بايد از اقتضاى شوق بر سر غفلتم گريست
از تو جدا چسان شوم تا طلبم وصال تو
طائر آشيان عجز ناز فروش حسرت است
رنگ شکسته مى پرد (بيدل) خسته بال تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید