شماره ١٢: زان تغافلگر چرا ناشاد بايد زيستن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
زان تغافلگر چرا ناشاد بايد زيستن
اى فراموشان بذوق ياد بايد زيستن
بلبلان نى الفت دامست اينجا نى قفس
بر مراد خاطر صياد بايد زيستن
من نمى گويم بکلى از تعلق ها برا
اندکى زين دردسر آزاد بايد زيستن
خواه در دوزخ وطن کن خواه با فردوس ساز
عافيت هر جا نباشد شاد بايد زيستن
چون سپندم عمرها در کسوت افسردگى
بر اميد يک طپش فرياد بايد زيستن
نيست زين دشوارتر جهدى که ما را با فنا
صلح کار عالم اضداد بايد زيستن
زندگى بر گردن افتاده است ياران چاره چيست
چند روزى هر چه باداباد بايد زيستن
موج گوهر در قناعتگاه قسمت خشک نيست
تردماغ شرم استعداد بايد زيستن
هر سر مويت خم تسليم چندين جانکنى است
با هزاران تيشه يک فرهاد بايد زيستن
(بيدل) اين هستى نمى سازد به تشويش نفس
شمع را تا کى براه باد بايد زيستن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید