شماره ٤: دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن
در خانه ئى که کنج نيابى خراب کن
نامحرم کرشمه الفت کسى مباد
باب ترحيمم زمانى عتاب کن
هستى فريب دولت بيدار خوردنست
خوابى توهم ببالش ناز حباب کن
خلقى بزحمت سر بيمغز مبتلاست
با اين کدو تو نيز شناى شراب کن
پيرى چو صبح شبهه آثار زندگيست
اين نسخه را بنقطه اشک انتخاب کن
گرد نفس شکست و تو دارى غم جسد
اوراق رفت احاطه جلد کتاب کن
يکحلقه قامتيم چه هستى کجا عدم
اين صفر را بهر چه پسندى حساب کن
بر گردن تصرف ادراک بسته اند
بيدارى ئى که خدمت تعبير خواب کن
رنگ قبول حوصله عجز نازکيست
اى سايه ترک مکرمت آفتاب کن
جام مروت همه بر سنگ خورده است
زين دور خشک چشم توقع پر آب کن
گرد نمود فتنه ندارد سواد فقر
زين شام ريش صبح قيامت خضاب کن
(بيدل) زاختيار برا هر چه باد باد
فرصت کمست ترک درنگ و شتاب کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید