شماره ٧٨٢: از زنگ کبر آينه خويش ساده کن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از زنگ کبر آينه خويش ساده کن
در زير پا نظر کن و حج پياده کن
چون مور مدتى کمر بندگى ببند
ديگر ز روى دست سليمان، و ساده کن
سامان خاستن نبود شبنم مرا
اى مهر، دستگيرى اين اوفتاده کن
احسان آفتاب به مقدار روزن است
تا ممکن است روزن دل را گشاده کن
در قبضه تصرف چرخ زبون مباش
مردانه از سپهر مقوس کباده کن
بر توسن سبکرو همت سوار شو
خوشيد را ز مرکب گردون پياده کن
نقصان نکرده است کس از آب زندگى
نقد حيات خود همه را صرف باده کن
تا چون سبو عزيزان خراباتيان شوى
يک چند دستگيرى هر اوفتاده کن
صائب هلاک ساده دلان است حسن دوست
تا ممکن است آينه خويش ساده کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید