شماره ٧١٠: اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان
اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان
ز کشتگان تو شد خاک سر به سر پنهان
ز لفظ، معنى نازک برهنه تر گردد
کجا به زلف شود موى آن کمر پنهان؟
هميشه محو پريخانه سليمان است
سرى که شد ز خيال تو زير پر پنهان
چنان که چشمه ز سنبل نهان شود، شده است
ز خوابهاى پريشان مرا نظر پنهان
چو در نقاب رود حسن، نااميد مباش
که در شکوفه بود ميوه هاى تر پنهان
مرا ز ديدن پنهان يار ظاهر شد
که کرده در دل او ناله ام اثر پنهان
گسستن است چو آخر مآل پيوستن
چه سود ازين که شود رشته در گهر پنهان؟
ز خانه چون مه شبگرد من برون آيد
ز هاله ماه شود در ته سپر پنهان
مرا به قاصد و پيغام و نامه حاجت نيست
که از دلش به دلم مى رسد خبر پنهان
ز خنده کردن رسواى غنچه شد معلوم
که زير پوست نماند نشاط زر پنهان
اگر رسم به زمين بوس بيخودى چه عجب
که عمرهاست ز خود مى کنم سفر پنهان
ز حرص، بال و پر جستجو برون آرد
اگر چه مور شود در دل شکر پنهان
ز چرب نرمى گردون فريب لطف مخور
که هست در دل اين موم نيشتر پنهان
ز بوى سوختگى در ميان بازارم
اگر شوم به دل سنگ چون شرر پنهان
ز چشم شور شود تلخ زندگى صائب
صدف ز بحر ازان مى کند گهر پنهان
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده