شماره ٦٩٦: خار غم از دل عشاق کم آيد بيرون

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
خار غم از دل عشاق کم آيد بيرون
چون ازين شعه ستان خار غم آيد بيرون؟
جوهر از تيغ برد سينه گرمى که مراست
ماهى از قلزم ما بى درم آيد بيرون
صدق در سينه هر کس که چراغ افروزد
از دهانش نفس صبحدم آيد بيرون
بر سيه بختى ارباب سخن مى گريد
ناله اى کز دل چاک قلم آيد بيرون
زنده شد عالمى از خنده جان پرور او
که گمان داشت وجود از عدم آيد بيرون؟
روى اگر در حرم کعبه کند غمزه او
صيد با تيغ و کفن از حرم آيد بيرون
سينه چاک، ره قافله غم بوده است
دل ما خوش که ازين رخنه غم آيد بيرون
در کنعان نگشايند به رويش اخوان
يوسف از مصر اگر بى درم آيد بيرون
حرص دايم چو سگ هرزه مرس در سفرست
صبر شيرى است که از بيشه کم آيد بيرون
باددستان گره از کيسه کان نگشايند
زر چو گل از کف اهل کرم آيد بيرون
صائب آن شوخ به خوبى شود انگشت نما
چون مه نو اگر از خانه کم آيد بيرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید