شماره ٦٨١: روى از خلق نگردانده به حق روى مکن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
روى از خلق نگردانده به حق روى مکن
يک جهت تا نشوى روى به آن سوى مکن
طعمه چون شير به سر پنجه مردى به کف آر
چون دم سگ صفتاخدمت هر کوى مکن
از دل خود رقم نقش پذيرى بزداى
همچو آيينه ز هر عکس دگر شوى مکن
خم چوگان فلک راه ترا مى پايد
دل خود بر سر ميدان هوس گوى مکن
پله خاک ز حرص تو گرانسنگ شده است
خيز و چون سنگ گرانى به ترازوى مکن
دل پاک و نظر پاک که دارد، بنگر
جلوه چون سرو سهى بر لب هر جوى مکن
عنقريب است که چون سنگ نشان تنهايى
اى دل خسته به اين همسفران خوى مکن
موى در ديده صاحب نظران عيب بود
از غم موى ميانان تن خود موى مکن
داغ اغيار محال است که ناسور شود
بيش ازين تربيت اين گل خودروى مکن
صائب از دست مده دامن فرصت زنهار
دست را صيقل آيينه زانوى مکن
صائب اين آن غزل عارف روم است که گفت
نقد خود را سره کن عيب ترازوى مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید