شماره ٦٤٩: ز ابر آن روز آيد روشنى بخش جهان بيرون

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز ابر آن روز آيد روشنى بخش جهان بيرون
که آيد از نقاب شرم روى دلستان بيرون
ز جيب غنچه بيرون آورد گل دست گستاخى
چو از گلشن رود آن شاخ گل دامن کشان بيرون
اگر از دورباش بوستان پيرا نينديشد
سر از يک طوق با قمرى کند سرو روان بيرون
سخن کش خامه حرف آفرين را مى کند گويا
به پاى خود نيايد هيچ مغز از استخوان بيرون
ره باريک سوزن رشته ها را بى گره سازد
سخن سنجيده مى آيد ازان تنگ دهان بيرون
مجو با قامت خم لنگر از عمر سبک جولان
که استادن ندارد تير چون رفت از کمان بيرون
مرا بگذار خامش گر ز حرف راست مى رنجى
که شمع راست را مى آيد آتش از دهان بيرون
ز روى شرمگينان بلبل حيران چه گل چيند؟
که با دست تهى گلچين رود زين گلستان بيرون
سبکروحان نمى سازند صائب با گرانباران
که مى آيد نسيم پيرهن از کاروان بيرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید