شماره ٦١١: مروت نيست جرم بوسه دزدان را نبخشيدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مروت نيست جرم بوسه دزدان را نبخشيدن
که بس باشد قصاص اين گناه سهل، لرزيدن
مرا زان قد موزون نيست جز خميازه خشکى
خنک آبى که بتواند به پاى سرو غلطيدن
بهار خنده را در آستين چون غنچه پنهان کن
که مى شويد رخ گل را به خون بى پرده خنديدن
ز شبنم چهره پوشيدن رويان رنگ مى بازد
به هر تردامنى چون گل مناسب نيست جوشيدن
به از گرد يتيمى دايه گوهر را نمى باشد
خط نورسته را ظلم است ازان عارض تراشيدن
ندارم محرمى چون کوهکن تا در دل گويم
ز سنگ خاره مى بايد مرا آدم تراشيدن
ز غفلت در گذر تا دامن منزل به دست آرى
که گردد ره دو چندان از ميان راه خوابيدن
گران کردن مروت نيست بار ناتوانان را
نمى بايد ز بيمار گران احوال پرسيدن
ز غفلت پيرو طول امل را نيست دلگيرى
ره خوابيده را سيرى نمى باشد ز خوابيدن
مپيچ اى بى جگر زنهار از تيغ شهادت سر
نفس در زير آب زندگى ظلم است دزديدن
نگردد خارخار حرص کم از جمع سيم و زر
تهى چشم فزايد دام را از دانه پاشيدن
به دل خوردن درين بستانسرا صائب قناعت کن
که روى مرغ را بر خاک مالد دانه برچيدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید