شماره ٥٧٢: تا به خون رنگين نسازى چون گل احمر جبين

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
تا به خون رنگين نسازى چون گل احمر جبين
کى توانى شست در سرچشمه کوثر جبين؟
روز محشر سرخ رو چون لاله برخيزد ز خاک
آل تمغاى شهادت هر که دارد بر جبين
وقت رفتن زردرويى مى برد با خود به خاک
مى گذارد هر که چون خورشيد بر هر در جبين
وقت آن کس خوش که در باغ جهان مانند بيد
تيغ اگر بارد به فرقش چين نيارد بر جبين
از دلم هر پاره چون برگ خزان در عالمى است
نيست از شيرازه اين اوراق را چين بر جبين
نيستى از اهل بينش، ورنه پيش عارفان
نامه واکرده اى در دست دارد هر جبين
بهر مشتى خار و خس کز دست بيرون مى رود
چند بگذارى به خاک راه چون صرصر جبين
چون لباس غنچه از هم مى شکافد سنگ را
تا به داغ او رساند لاله احمر جبين
صحبت روشن ضميران کيمياى دولت است
از فروغ مهر گردد مشرق گوهر جبين
تا غبار خاکسارى در بساط خاک هست
رنگ دردسر مريز از صندل تر بر جبين
صائب اينجا آفتاب از دور مى بوسد زمين
نيست برگ سجده اين آستان در هر جبين
اين غزل را هر که گويد صائب از اهل سخن
مى گذارم پيش او بر خاک تا محشر جبين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید