شماره ٤٩١: چون دو تا شد قدت از پيرى گرانجانى مکن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون دو تا شد قدت از پيرى گرانجانى مکن
بيش ازين استادگى با اسب چوگانى مکن
پيش دريا قطره را نعل سفر در آتش است
در گهر اين قطره را زين بيش زندانى مکن
همچو اوراق خزان اسباب دنيا رفتنى است
خواب را بر چشم خود تلخ از نگهبانى مکن
گر شب خود را نسازى از دل بيدار روز
روز را چون شب ز خواب روز ظلمانى مکن
صورت ديوار مى سازد ترا تن پرورى
تکيه از غفلت به ديوار تن آسانى مکن
مرغ زيرک دام را در دانه مى بيند عيان
در حضور موشکافان سبحه گردانى مکن
گريه را باشد اثرهاى نمايان در سحر
با زمين پاک بخل از دانه افشانى مکن
زير گردون ماهرويى نيست بى داغ کلف
پيش اين ناشسته رويان مشق حيرانى مکن
تيزتر گردد ز سوهان تيغ هاى بى امان
بى سبب در کار مبرم چين پيشانى مکن
پاس دار از شور چشمان سنبل فردوس را
در ميان جمع، اظهار پريشانى مکن
حرف حق با باطلان گفتن ندارد حاصلى
در زمين شور صائب دانه افشانى مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید