شماره ٤٦١: حلقه بر هر در چو خورشيد سبک لنگر مزن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
حلقه بر هر در چو خورشيد سبک لنگر مزن
تا در دل مى توان زد حلقه بر هر در مزن
هست با لب تشنگى حسن گلوسوز دگر
ساغر تبخاله را بر چشمه کوثر مزن
مى توان زد دست بى مانع چو در دامان شب
دست چون بى حاصلان بر دامن ديگر مزن
شکوه از گردون نيلى مى کند دل را سياه
مهر بر لب زن، نفس در زير خاکستر مزن
از تهيدستى مکن انديشه، اى کوتاه بين
در دل دريا گره بر آب چون گوهر مزن
بر نيايد خامشى با راز عالمسوز عشق
مهر موم از سادگى بر روزن مجمر مزن
هست در عين عدالت آب جان بخش حيات
قطره در درياى ظلمت همچو اسکندر مزن
ساغرى کز خود برآرد مي، ترا آماده است
بوسه با آن لعل ميگون بر لب ساغر مزن
خامشى رزق تو، گفتارست رزق ديگران
تا توان گل در گريبان ريختن، بر سر مزن
بهر مشتى خون که صائب مى شوى رزق زمين
دست در دامان قاتل در صف محشر مزن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید