شماره ٤٤٥: پيش مستان از خرد بيگانه مى بايد شدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش مستان از خرد بيگانه مى بايد شدن
چون به طفلان مى رسى ديوانه مى بايد شدن
مدتى در خواب بى دردى به سر بردي، بس است
اين زمان در عاشقى افسانه مى بايد شدن
هرزه خندى آبروى شيشه را بر خاک ريخت
باده چون خوردي، لب پيمانه مى بايد شدن
دامن بخت بلند آسان نمى آيد به دست
در زمين خاکسارى دانه مى بايد شدن
عاشقى و کوچه گردى در جوانى ها خوش است
پير چون گشتى وبال خانه مى بايد شدن
نيست آسان در حريم زلف او محرم شدن
بى زبان با صد زبان چون شانه مى بايد شدن
خصم سرکش را توان ز افتادگى تسخير کرد
شيشه چون گردن کشد، پيمانه مى بايد شدن
روزگارى شعله آواز مطرب بوده اى
مدتى هم شمع ماتمخانه مى بايد شدن
آشناى معنى بيگانه گشتن سهل نيست
صائب از هر آشنا بيگانه مى بايد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید