شماره ٣٩٢: چيست جان تا زير تيغ يار نتوان باختن؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چيست جان تا زير تيغ يار نتوان باختن؟
سهل باشد پيش آب زندگى جان باختن
قطره را گوهر، گهر را بحر عمان کردن است
سر چو شبنم در ره خورشيد تابان باختن
در شبستانى که اشک شمع آب زندگى است
نيست بر پروانه مشکل خرده جان باختن
پيش تيغى کز رنگ جان است زلف جوهرش
چيست اين استادگى در خرده جان باختن؟
خودنمايى چيست تا از بيخودى غافل شوند؟
بهر اين آيينه نتوان آب حيوان باختن
فارغ است از سرمه ابر سيه آواز رعد
عشق را در پرده ناموس نتوان باختن
سبز کن چون مور در ملک قناعت گوشه اى
تا شود آسان ترا ملک سليمان باختن
خون رحمت در دل ابر بهار آرد به جوش
بر اميد نسيه نقد خود چو دهقان باختن
با کمال علم، ملزم گشتن از نادان خوش است
اين قمار برده را شرط است آسان باختن
دل ز شبنم مى برد خواهى نخواهى آفتاب
اختيارى نيست عاشق را دل و جان باختن
زود سر را گوى چوگان ملامت مى کند
با قد خم گشته با اطفال چوگان باختن
دارم اين يک چشمه کار از پير کنعان يادگار
چشم را از گريه در راه عزيزان باختن
صائب از اوضاع عالم ديده بينش بپوش
چند عمر خويش در خواب پريشان باختن؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید