شماره ٣٦١: چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
نرسيده ام به دردى که کسى رسد به دردم
به نظر ازان عزيزم به بها ازان گرانم
که به هيچ دل چو گوهر ننشسته است گردم
من و بى حجاب گشتن، چه خيال باطل است اين؟
که اگر به دل درآيى تو به گرد دل نگردم
به سياه روزى من دل سنگ خاره سوزد
که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم
گلى از لباس رنگين نشکفت برعذارم
جگرى است پاره پاره چو هدف ز سرخ و زردم
نتوان فشاند دامن ز غبار هستى من
که گران رکاب باشد چو خط
نه چنان ربود فکرم ز ميان اهل عالم
که توان رسيد صائب به خيال دور گردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید