شماره ٣٢٣: ما چاشنى بوسه ز دشنام گرفتيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما چاشنى بوسه ز دشنام گرفتيم
فيض شکر از تلخى بادام گرفتيم
دل صاف نموديم به نيک و بد ايام
فيض دم صبح از نفس شام گرفتيم
ناکامى جاويد چو در کام جهان بود
از کام جهان دست به ناکام گرفتيم
در رهگذر سيل فنا خواب حرام است
رفتيم برون از فلک آرام گرفتيم
بر کنگره عرش ضرورست کمندى
چون شانه سر زلف دلارام گرفتيم
رفتيم ازين قلزم خونين به کنارى
زين معرکه خود را به لب بام گرفتيم
ديديم که پرگار فلک در کف ما نيست
چون نقطه درين دايره آرام گرفتيم
زهاد گرفتند ره گلشن فردوس
ما گردن مينا و لب جام گرفتيم
کرديم دل سنگدلان را به سخن نرم
از ريگ روان روغن بادام گرفتيم
در دست فلاخن نکند سنگ اقامت
ما زير فلک بهر چه آرام گرفتيم؟
صائب ز سر ميوه فردوس گذشتيم
تا بوسه تلخ از دهن جام گرفتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید