شماره ٣١٩: خاکى به لب گور فشانديم و گذشتيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
خاکى به لب گور فشانديم و گذشتيم
ما مرکب ازين رخنه جهانديم و گذشتيم
چون ابر بهار آنچه ازين بحر گرفتيم
در جيب صدف پاک فشانديم و گذشتيم
چون سايه مرغان هوا در سفر خاک
آزار به مورى نرسانديم و گذشتيم
گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذرانديم و گذشتيم
کرديم عناندارى دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندوانديم و گذشتيم
در رشته کشيدند دگرها گهر جان
ما اين عرق از جبهه فشانديم و گذشتيم
هر چند که در ديده ما خار شکستند
خارى به دل کس نخلانديم و گذشتيم
يک صيد ازين دشت به فتراک نبستيم
چون مهر همين تيغ رسانديم و گذشتيم
هر چند که در مد نظر بود دو عالم
يک حرف ازين صفحه نخوانديم و گذشتيم
فرياد که از کوتهى بازوى اقبال
دستى به دو عالم نفشانديم و گذشتيم
صد تلخ چشيديم زهر بى مزه صائب
تلخى به حريفان نچشانديم و گذشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید