شماره ٣١٧: از يار ز ناسازى اغيار گذشتيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از يار ز ناسازى اغيار گذشتيم
از کثرت خار از گل بى خار گذشتيم
اين باده زياد از دهن ساغر ما بود
مخمور ز لعل لب دلدار گذشتيم
جايى که سخن سبز نگردد نتوان گفت
چون طوطى ازان آينه رخسار گذشتيم
کرديم ز گل صلح به نظاره خشکى
چون آب تهيدست ز گلزار گذشتيم
سهل است نظر بسته ز فردوس گذشتن
ما کز سر کيفيت ديدار گذشتيم
کوتاه نموديم ز دل دست علايق
چون برق بر اين وادى خونخوار گذشتيم
بستيم به سر رشته وحدت کمر خويش
از کشمکش سبحه و زنارگذشتيم
قطع نظر از راحت اين نشأه نموديم
زين خواب گران از دل بيدار گذاشتيم
سنگ ره ما سختى اين راه نگرديد
چون سيل سبکسير ز کهسار گذشتيم
خارى نشد آزرده به زير قدم ما
چون سايه ابراز سر گلزار گذشتيم
از خرقه تزوير نچيديم دکانى
مردانه ازين پرده پندار گذشتيم
شد دست دعا خار به زير قدم ما
از بس که ازين مرحله هموار گذشتيم
صائب چو گران بود به رنجور عيادت
از ديدن آن نرگس بيمار گذشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید