شماره ٣٠٩: در هر که ترا ديده به حسرت نگرانم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
در هر که ترا ديده به حسرت نگرانم
عمى است که من زنده به جان دگرانم
بيدارى دولت به سبکروحى من نيست
هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم
از داغ جنون ديده من باز نگرديد
چون عقل سبکسر کند از ديده ورانم؟
دستى که ز دقت گره از موى گشودى
در زير زنخ ماند ازين خوش کمرانم
فرياد که از کوتهى دست نگرديد
جز لغزش پا قسمت ازين سيمبرانم
هر چند که چون رشته نيايم به نظرها
شيرازه جمعيت روشن گهرانم
غافل نيم از گردش پرگار چو مرکز
هر چند که در دايره بيخبرانم
از بيجگرى مى تپدم دل ز شکستن
هر چند که در کارگه شيشه گرانم
صائب ثمرى نيست بجز تلخى گفتار
قسمت ز دهان و لب شيرين پسرانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید