شماره ٣٠٧: بيخود ز نواى دل ديوانه خويشم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بيخود ز نواى دل ديوانه خويشم
ساقى و مى و مطرب و ميخانه خويشم
شد خوبى گفتار ز کردار حجابم
درخواب ز شيرينى افسانه خويشم
زان روز که گرديده ام از خانه بدوشان
هر جا که روم معتکف خانه خويشم
هر چند که دادند دو عالم به بهايم
خجلت زده از گوهر يکدانه خويشم
بى داغ تو عضوى به تنم نيست چو طاوس
از بال و پر خويش پريخانه خويشم
ديوار من از خضر کند وحشت سيلاب
ويران شده همت مردانه خويشم
يک ذره دل سختم از اسلام نشد نرم
در کعبه همان ساکن بتخانه خويشم
آن زاهد خشکم که در ايام بهاران
در زير گل از سبحه صد دانه خويشم
صائب شده ام بس که گرانبار علايق
بيرون نبرد بيخودى از خانه خويشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید