شماره ٣٠٠: پيش از گل رخسار تو افروخته بودم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش از گل رخسار تو افروخته بودم
چون لاله به داغ تو جگر سوخته بودم
شد مشت شرارى و مرا در جگرافتاد
چون غنچه اگر خرده اى اندوخته بودم
چون شمع درين انجمن از ساده دليها
رفتم که نفس راست کنم، سوخته بودم
بى برگ نمى کرد مرا سردى ايام
گر زان که به کنج قفس آموخته بودم
تا صبحدم از خرمن من دود برآورد
شمعى که به راه تو برافروخته بودم
از من خبر خوبى اين باغ مپرسيد
چون لاله گرفتار دل سوخته بودم
شد سوخته از گرمروى منزل اول
هر توشه که بهر سفر اندوخته بودم
چون لاله ازو داغ جگر سوز به من ماند
شمعى که به صد خون دل افروخته بودم
بر آتش من حيرت رخسار تو زد آب
ورنه ز پريشان نظرى سوخته بودم
شد پرده بيگانگى از جان مجرد
هر پاره که بر خرقه تن دوخته بودم
صائب جگرم داغ شد از ناله بلبل
هر چند درين کار نفس سوخته بودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید