شماره ٢٧٢: ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتيم
سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتيم
بستيم لب به شهد خموشى ز گفتگو
شکر به طوطيان سخنگو گذاشتيم
حاشا که تيغ صبح قيامت جدا کند
از فکر او سرى که به زانو گذاشتيم
شستيم دست خود ز ثمر پاک همچو سرو
روزى که پاى بر لب اين جو گذاشتيم
کردند همچو سرو نفس راست بلبلان
تا از چمن به کنج قفس رو گذاشتيم
از جرم ما مپرس چه مقدار و چند بود
ما کوه قاف را به ترازو گذاشتيم
نتوان دريغ داشت ز مستان کباب را
دل را به آن دونرگس جادو گذاشتيم
صائب شديم مرکز پرگار آسمان
از دست تا عنان تکاپو گذاشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید