شماره ٢٣٤: عمرى است ما لب از طمع خام بسته ايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
عمرى است ما لب از طمع خام بسته ايم
از صبر سنگ بر دل ناکام بسته ايم
ميناى باده با رگ گردن مطيع ماست
تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته ايم
از شکرست بستر و بالين ما چو مغز
تا ديده از نظاره چو بادام بسته ايم
بى طالعيم، ورنه درين طرفه صيدگاه
چندان که چشم کار کند دام بسته ايم
زان لب کز او کسى نشنيده است حرف تلخ
اميدها به بوسه و پيغام بسته ايم
اسباب کامرانى خصم است سالها
طرفى که ما ازين دل خود کام بسته ايم
هر چند بر زمين پر ما نقش بسته است
احرام بوسه لب آن بام بسته ايم
ز آغاز مى توان به سرانجام راه برد
ما دل عبث به فکر سرانجام بسته ايم
چون دانه نيست عاريتى سير دام ما
ما دل به دام چون گره دام بسته ايم
صائب به ذوق ما نتوان يافت کافرى
زنار را به رغبت احرام بسته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید