شماره ٢١٥: از فکر خلق عشق خدا کرد فارغم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از فکر خلق عشق خدا کرد فارغم
اين درد از هزار دوا کرد فارغم
هر چند سوخت تخم مرا عشق، خوشدلم
کز خار نشو و نما کرد فارغم
قد تو از قيامت نقدى که جلوه داد
از انتظار روز جزا کرد فارغم
شادم به غنچه دل مشکل گشاى خويش
کز منت نسيم صبا کرد فارغم
چون مغز بى حجاب برون آمدم ز پوست
عشق يگانه از دو سرا کرد فارغم
حيرانيى که شد ز محبت مرا نصيب
از امتياز درد و دوا کرد فارغم
صحرا به من ز راهنما تنگ گشته بود
آوارگى ز راهنما کرد فارغم
شکر خدا که ديدن آن لعل آبدار
ازناز خشک آب بقا کرد فارغم
مشرب درين جهان ندهد گر نتيجه اى
اين بس که از عصا و ردا کرد فارغم
دريافتم حقيقت دنياى پوچ را
دل زين سراب آب نما کرد فارغم
صائب ربود جاذبه دل مرا ز خلق
زين همرهان آبله پا کرد فارغم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید