شماره ٢١٠: از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟
در دست ديگرى است عنانم چسان کشم؟
مرکز شود ز تنگى دل در نظر مرا
خود را اگر به دايره لامکان کشم
دامان برگ گل نه به اندازه من است
خارى به آشيان مگر از گلستان کشم
از رشته سخن، به سخن واشود گره
حرف از زبان او به کدامين زبان کشم؟
از بيم چشم، چون گل رعنا درين چمن
بر روى نوبهار نقاب خزان کشم
چون موج در ميان ز کنارم کشد محيط
هر چند خويش را به کنار از ميان کشم
چون تير کج مرا ز هدف دست کوته است
خميازه اى ز دور مگر چون کمان کشم
گل را به بر چگونه کشم کز حجاب عشق
شرم آيدم که بوى گل از گلستان کشم
صائب ز گل چو قسمت من نيست غير خار
بيهوده ناز خشک چه از گلستان کشم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید