شماره ١٨٤: در عين وصل داغ جدايى چو لاله ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
در عين وصل داغ جدايى چو لاله ام
خالى و پر ز ماه چو آغوش هاله ام
شد تشنه تر ز باده روشن پياله ام
خالى و پر ز ماه چو آغوش هاله ام
مجنون من به گوش فلک حلقه مى کشيد
روزى که بود ناف غزالان پياله ام
هر دانه اى به دام نمى آورد مرا
باشد ز کوه قاف چو عنقا نواله ام
پير مرا فسرده نسازد چو ديگران
با کهنگى جوان چو مى دير ساله ام،
ز افسردگى اگر مى لعلى کنم به جام
چون لاله خون مرده شود در پياله ام
داغى که بود بر جگر از چشم ليليم
شد تازه از سياهى چشم غزاله ام
ديگر عنان دل نتواند نگاه داشت
صائب به گوش هر که رسد آه و ناله ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید