شماره ١٧٧: جنون کجاست که دستى به کار بگشاييم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
جنون کجاست که دستى به کار بگشاييم
ز کار چرخ گره غنچه وار بگشاييم
ز برق آه بسوزيم مهر و ماهش را
گره ز رشته ليل و نهار بگشاييم
چنين که تنگ گرفته است روزگار به ما
اميد نيست درين روزگار بگشاييم
گل از جدايى ما مى کند گريبان چاک
چه لازم است گريبان به خار بگشاييم
متاع ما سخن و خلق پنبه در گوشند
درين قلمرو و غفلت چه بار بگشاييم؟
فلک ز کاهکشان تنگ بسته است کمر
چگونه ما کمر کارزار بگشاييم؟
به زور بازوى اقبال کار پيش نرفت
مگر به قوت دل اين حصار بگشاييم
چنين که مست غرورند عالمى صائب
سرفسانه شيرين چه کار بگشاييم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید