شماره ١٦٩: به دوست پى زدل خونچکان خود برديم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به دوست پى زدل خونچکان خود برديم
به کعبه راه هم از آستان خود برديم
ز ما دعا برسانيد رهنمايان را
که ما ز راه دگر کاروان خود برديم
نيافتيم درين روزگار اهل دلى
سرى به جيب دل خونچکان خود برديم
ز دوستان گرانجان درين دو روزه حيات
چه بارها که به اين نيم جان خود برديم
زبان دعوى بلبل دراز چون نشود؟
که ما به کام خموشى زبان خود برديم
خزف به نرخ گهر مى رود به کار امروز
که ما به خانه متاع دکان خود برديم
ز نقد عمر، به کف مانده زنگ افسوسى
کنون که راه به سود و وزيان خود برديم
ز ظلمت شب اندوه، ره برون صائب
به نور آه ثريا فشان خود برديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید