شماره ١٦٧: به مهر داغ رسيده است جمله اعضايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به مهر داغ رسيده است جمله اعضايم
ز پاى تا به سر خويش چشم بينايم
چه لازم است چو مجنون شوم بيابان گرد؟
که از غبار دل خود بس است صحرايم
نمى شود نشود داغ لاله ها ناسور
که دشت کان نمک شد ز شور سودايم
بغير خانه زنجير ازين جهان خراب
به هيچ خانه ديگر نمى رود پايم
مرا به غيرت همکار احتياجى نست
ز ذوق کار مهياست کار فرمايم
به سنگ رفته فرو پاى من ز دل سختى
نمى برد سخن سرد ناصح از جايم
مرا ز قرب گرانان همين کفايت بس
که کوه قاف سبک شد به دل چو عنقايم
به نرخ خاک ز من مشترى نمى گيرد
ز بس که گرد کسادى گرفته کالايم
نهان چگونه کنم راز عشق را صائب؟
که همچو نامه واکرده است سيمايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید