شماره ١٤٣: ستاره سوخته آتشين عذارانم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ستاره سوخته آتشين عذارانم
چو داغ لاله سيه روز نوبهارانم
به پاک چشمى من شبنمى ندارد باغ
ز دست هم بربايند گلعذارانم
ز مشت خار و خس من سفر نمى آيد
مگر به بحر برد سيل نوبهارانم
مرا به حلقه اطفال رهنما گرديد
که شيشه بارم و مشتاق سنگبارانم
ربوده است ز من اختيار، جذبه بحر
عنان گسسته تر از رشته هاى بارانم
چو داغ لاله به خون گر چه روى خود شستم
درين حديقه هنوز از سياهکارانم
هزار مرحله دارم به آن رميده غزال
اگر چه قافله سالار بيقرارانم
اگرچه تخته مشتى حوادث فلکم
گشاده روى تر از شام روزه دارانم
بشوى دست ز تعمير من که چون مجنون
خراب کرده جولان نى سوارانم
چو از هزار يکى ناله ام به گل نرسد
ازين چه سود که سر حلقه هزارانم
همان که داده غمم غمگسار خواهد شد
اگر به غم بگذراند غمگسارانم
به گرد من نرسد سيل خوش عنان صائب
که من گداخته آتشين عذارانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید