شماره ٥٩: تا لبش کرد چو طوطى به سخن تلقينم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
تا لبش کرد چو طوطى به سخن تلقينم
شد قفس چوب نبات از سخن شيرينم
موج درياى حوادث رگ خواب است مرا
بس که کوه غم او کرد گران تمکينم
طاقت جلوه او نيست مرا، مى ترسم
که به فردوس برد ديده کوته بينم
حيف و صد حيف که در سينه بى حاصل من
نيست آهى که بساط دو جهان برچينم
تخته مشق تماشاى جهان گرديدم
من که مى خواستم از خويش جدا بنشينم
بحر از پنجه مرجان نپذيرد آرام
چند برسينه نهى دست پى تسکينم؟
منم آن آهوى مشکين که سويداى زمين
نافه مشک شده است از نفس مشکينم
چه اميدست شود شمع مزارم صائب؟
آن که يک بار نيامد به سر بالينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید