شماره ٣٠: جگرى سوخته چون لاله ايمن دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
جگرى سوخته چون لاله ايمن دارم
چون نسوزم، که سر داغ به دامن دارم
غوطه در زنگ زد از سير چمن آينه ام
چشم اميد به خاکستر گلخن دارم
من که هر آبله ام مرکز سرگردانى است
به که چون غنچه گل، پاى به دامن دارم
تشنه چشمه خورشيد بود شبنم من
چشم ازين خانه دربسته به روزن دارم
لاغرى صيد زبون از زره داودى است
چشم بد دور ازين جامه که برتن دارم
صائب از شعله آواز که چشمش مرساد
منت گرمى هنگامه به گلشن دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید