شماره ١٧: در مصافى که من از آه علم وا کردم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
در مصافى که من از آه علم وا کردم
کوه اگر بود طرف، باديه پيما کردم
توشه آخرت من ز خرابات وجود
مشت خاکى است که در کاسه دنيا کردم
گوهرى نيست که درد امن اين صحرانيست
من قناعت به همين آبله پا کردم
سفرى را که توان گفت به دل بار نبود
سفر بيخوديى بود که تنها کردم
کمر ساحل مقصود به دستم آمد
تا درين قلزم خونخوار کمر وا کردم
حيف ازين عمر گرانمايه که از بيخبرى
صرف طول امل و عرض تمنا کردم
پاس اندوه بداريد که من همچو شرر
عمر خود در سر يک خنده بيجا کردم
چون معنبر نشود بزم دو عالم صائب؟
زين گرهها که من از زلف سخن وا کردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید