شماره ٢: به نظر بازى از آن تنگ شکر ساخته ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
به نظر بازى از آن تنگ شکر ساخته ام
به همين رشته ز درياى گهر ساخته ام
زير يک پيرهنم در همه جا با يوسف
من که زان يار گرامى به خبر ساخته ام
چون به آسانى از آن نخل کنم قطع اميد؟
دهنى تلخ به اميد ثمر ساخته ام
شعله عشق محال است به من پردازد
جگر سوخته را دام شرر ساخته ام
دل سودايى من روشن از آن است که من
همچو شمع از تن خود زاد سفر ساخته ام
نيست ممکن که درى بر رخ من نگشايد
اين کليدى که من از آه سحر ساخته ايم
خاکسارى ز شکايت دهنم دوخته است
نقش پايم که به هر راهگذر ساخته ام
نااميد از شب اندوه مباشيد که من
بارها از نفس سوخته پر ساخته ام
زهر اگر در قدحم همنفسان ريخته اند
به سبکدستى تسليم شکر ساخته ام
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساخته ام
منم آن موج سبکسير که از بيخبرى
هر نفس دام تماشاى دگر ساخته ام
موى بر پيکر من حلقه زنار شده است
دست خود تا به ميان تو کمر ساخته ام
زان ربايند ز هم جوهريانم صائب
که به يک قطره ز دريا چو گهر ساخته ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید