شماره ٢٤٩: حرص پيرى شيألله از خروشم مى کشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
حرص پيرى شيألله از خروشم مى کشد
قامت خم طرفه زنبيلى بدوشم مى کشد
عبرت حال کتان پرروشن است از ماهتاب
غفلتى دارم که آخر پنبه گوشم مى کشد
شرمساز طبع مجبورم که با آن ساز عجز
انتقام از اختيار هرزه کوشم مى کشد
معنى خاصى زحرف و صوت انشاکردنى است
گفتگو آخر با آن لعل خموشم مى کشد
سرخوش پيمانه ياد نگاه کيستم
رنگ گرداندن بکوى ميفروشم مى کشد
فرصت هستى درين ميخانه پر بى مهلت است
همچو مى خم تا بساغر يکدوجوشم مى کشد
آفتابم رشته ساز سحر نگسسته است
آرزو بر تخت شاهى خرقه پوشم مى کشد
زين همه شورى که دارد کارگاه اعتبار
اندکى افسانه مجنون بهوشم مى کشد
نقش پاى رفتگان صفر کتاب عبرت است
ديده هر جا حلقه مى يابد بگوشم مى کشد
بر که بندم (بيدل) از غفلت خطاى زندگى
کم گناهى نيست گر دوشم بدوشم مى کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید