شماره ١٩٦: جبهه حرص اگر چنين گر دره هوس کشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
جبهه حرص اگر چنين گر دره هوس کشد
آينه در مقابلم گر بکشى نفس کشد
هرزه دراست گفتگو ورنه تأمل نفس
پيش برد زکاروان هر قدمى که پس کشد
سنگ ترازوى وقار ميل شکست کس نکرد
ننگ عدالت است اگر کوه کم عدس کشد
آتش سنگ طينتيم شعله شمع فطرتيم
حيف که ناز سرکشى کردن ما بخس کشد
عهد وفاق بسته ايم با اثر شکست دل
محمل ياس ما بس است ناله اين جرس کشد
تا کى از استخوان پوچ زحمت بى حلاوتى
کاش مصور هوس جاى هما مگس کشد
رستن ازين طلسم و هم پر زدن خيال کيست
جيب فلک درد سحر تا نفس از قفس کشد
عيب و هنر شعور تست ورنه درين ادب سرا
بيخبرى چه ممکن است آينه پيش کس کشد
(بيدل) ازين ستمکده راحت کس گمان مبر
ديده زخس نميکشد آنچه دل از نفس کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید