شماره ١٣٨: پير خميازه کش وضع جوان ميباشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
پير خميازه کش وضع جوان ميباشد
حسرت تير در آغوش کمان ميباشد
نوبهار چمن عمر همين خاموشيست
گفتگو صرصر تمهيد خزان ميباشد
غفلت از منتظر وصل خيالى است محال
چشم اگر بسته شود دل نگران ميباشد
رهبر عالم بالاست خيال قد يار
خضر اين باديه چون سرو جوان ميباشد
قطع زنجير زمجنون تو نتوان کردن
موج جزو بدن آب روان ميباشد
چه خياليست نوائى زتمنا نکشيم
که نفس رشته قانون فغان ميباشد
سخت دور است ازين دامگه آزادى ما
مژه از بيخبرى بال فشان ميباشد
خاطر نازک ما ايمن از آفات نشد
سنگ در کارگه شيشه گران ميباشد
سر تسليم سبک مايه به بى قدريهاست
جنس ما را بکف دست دکان ميباشد
بلبل طفل مزاجم بکجا دل بندم
گل اين باغ زرنگين قفسان ميباشد
کج ادا يا نه بارباب مطالب سر کن
راستى بر دل اين قوم سنان ميباشد
چشم تاواکنى از خويش برون تاخته ايم
صورت آئينه دامن بميان ميباشد
صاف مشرب دو زبانى نپسندد (بيدل)
هر چه در دل بلب آب همان ميباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید