شماره ٨١: بحرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بحرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد
کجاست آينه ئى کز نفس سياه نگردد
زما و من به ندامت مده عنان فضولى
تأملى که نفس رفته رفته آه نگردد
گر انفعال خطا نگذرد زجاده عبرت
بسر درآمده را پا کفيل راه نگردد
بقا کجاست که نازد کسى بهستى باطل
بدعوى ئى که تو دارى نفس گواه نگردد
هزار لغزش مستى است پيش پاى تعين
سر بريده مگر از خم کلاه نگردد
بفکر هستى موهوم احتمال ندارد
که سر بجيب فرو بردن تو چاه نگردد
تلاش ديگر و آزادگى است جوهر ديگ
مژه اگر بطپش خون شود نگاه نگردد
دگر بسايه دست حمايت که گريزم
چو شمع بستن مژگان اگر پناه نگردد
زفوت فرصت دامن فشان به پيش که نلم
که عمر رفته بفرياد کس زراه نگردد
دل اغبار حوادث ميفشريد به تنگى
که هاله يکدونفس بيش گرد ماه نگردد
بکر و فر مفريبيد طبع (بيدل) ما را
دماغ فقر حريف صداع جاه نگردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید