شماره ٣٣: اگر سور است و گر ماتم دل مايوس مى نالد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر سور است و گر ماتم دل مايوس مى نالد
درين نه دير کلفت خيز يک ناقوس مى نالد
ندارد آسياى چرخ غير از دور ناکامى
همه گر رنگ گردانى کف افسوس مى نالد
درين محفل نيفشانداست بال آهنگ آزادى
بچندين زير و بم نوميدى محبوس مى نالد
فروغ شمع ديدى فهم اسرار خموشان کن
بقدر رشته اينجا پرده فانوس مى نالد
پى مقصد قدم ننهاده بايد خاک گرديدن
دراى سعى ما چون اشک پر معکوس مى نالد
بخاموشى زافسون سخن چينان مباش ايمن
نگه بيش از نفس در ديده جاسوس مى نالد
غرض هيچ و تظلم سينه کوب عرض بيمغزى
عيار فطرت ياران گرفتم کوس مى نالد
چنين لبريز نيرنگ خيال کيست اجزايم
که رنگم تا شکست انشا کند طاوس مى نالد
وفا مشکل که خواهد خاموشى از ساز مشتاقان
نفس دزدى عرق بر جبهه ناموس مى نالد
زخود رفتيم اما محرم ما کس نشد (بيدل)
دراى محمل دل سخت نامحسوس مى نالد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید