شماره ٧: ادب سنج بيان حرفى ازان لب هر کجا دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
ادب سنج بيان حرفى ازان لب هر کجا دارد
خرام موج گوهر پا بدامان حيا دارد
کف خاکيم در ما ديگر انداز رسائى کو
که دست عجز اگر دارد بلندى در دعا دارد
بخار از گل گهر از آب سر بر ميکشد اينجا
نگوئى مرده رفتارى ندارد زنده پا دارد
غم و شادى ندارد پا و سر زين ماجرا بگذر
چو محمل تهمت بيدارى ما خوابها دارد
ازين کلفت سرا برخيز و پا بر قصر گردون زن
قيامت فتنه ئى از دامنت سر در هوا دارد
اگر صد نام بندى بر صفير دعوت عنقا
همان از بى نيازى سر باوج کبريا دارد
بقاى جاه موقوفست بر انعام بى برگان
غنا مهر سر گنجش همان دست گدا دارد
سر سودائى من خاک ره ياد دلدارى
که نامش تا رسد بر لب دهن حمد خدا دارد
زمين انقلاب نظم غيرت نيست ناموزون
نشست گرد ميدان بر سر مردان ادا دارد
مگر داغ تو دوزد چشم بر درد من (بيدل)
وگرنه اين گلستان کى سر بوى وفا دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید