شماره ٢٨٨: در جگر صد رنگ طوفان کرده ايم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
در جگر صد رنگ طوفان کرده ايم
تا سرشکى نذر مژگان کرده ايم
حيرت از طاوس ما پر ميزند
وحشتى را نرگسستان کرده ايم
اخگر ما پرده خاکستر است
بيضه قمرى نمايان کرده ايم
تا نفس بر خود طپيد آئينه نيست
چون حباب اين جلوه سامان کرده ايم
شبنم ما حبيب خجلت ميدرد
يک عرق آينه عريان کرده ايم
ناله حسرت خانه ديدار اوست
در نفس آينه پنهان کرده ايم
عشق از محرومى ما داغ شد
بى جنون سير بيابان کرده ايم
دست بر هم سودنى داريم و بس
خدمت طبع پشيمان کرده ايم
ما وشمع کشته نتوان فرق کرد
اينقدر سر در گريبان کرده ايم
ماتم فرحت زحسرت روشن است
جاى مو مژگان پريشان کرده ايم
اى توانائى بزور خود مناز
ما ضعيفان آنچه نتوان کرده ايم
از هجوم اشک ما (بيدل) مپرس
يار مى آيد چراغان کرده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید