شماره ٢٥١: چون شرار کاغذ امشب عيش خرمن ميکنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چون شرار کاغذ امشب عيش خرمن ميکنم
ميزنم آتش بخويش و گل بدامن ميکنم
محرم ناموس در دم گريه ام بيکار نيست
تا نميرد اين چراغ امداد روغن ميکنم
قطره ام عمريست دريا در بغل خوابيده است
تا بيادت غنچه ام ناز شگفتن ميکنم
صيقل آينه دارد ناخنم در کار دل
کز خراش هرالف يکشمع روشن ميکنم
گر نباشد جيبم از عريان تنى منظور خاک
سينه ئى دارم زيارتگاه کندن ميکنم
سبحه وارم بيش ازين سعى امل مقدور نيست
بار صد سر زحمت يکرشته گردن ميکنم
ساز نوميدى متاع کاروان زندگيست
چون جرس تا گرد دل باقيست شيون ميکنم
همرکاب لاله ام از بيدماغيها مپرس
داغ در دل پا در آتش سير گلشن ميکنم
ناله عذر نارسائيهاى پرواز است و بس
بى پرو باليست ياد آن نشيمن ميکنم
گر باين فرصت چراغ زندگى دارد فروغ
گر همه خورشيد باشم خانه روشن ميکنم
قفل ميناى من (بيدل) نواى عيش هست
بر سلامت نوحه درد شکستن ميکنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید