شماره ١٦٨: بصد وحشت رفيق آه بى تأثير گرديدم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بصد وحشت رفيق آه بى تأثير گرديدم
زچندين رنگ جستم تا پر اين تير گرديدم
بدوش شعله چندين دود بست اميد خاکستر
بصبحى تا رسم مزدور صد شبگير گرديدم
برين خوان هوس از انفعال ناگوارائى
بهر جا نعمتى ديدم زخوردن سير گرديدم
حيا کو تا بشويد سرنوشت غم نصيبم را
که با اين نقش رنج خامه تقدير گرديدم
غبارم را خط نارسته پنهان داشت از يادش
بگرد خاطرش گرديدم اما دير گرديدم
نديدم بارياب آستان عفو طاعت را
در جرأت زدم منت کش تقصير گرديدم
چو رنگم بى بهارى بود در خاطر زجوش گل
باميد شکستى گرد صد تعمير گرديدم
خيال دى بر امروزى که من دارم شبيخون زد
جوانى داشتم تا يادم آمد پير گرديدم
بايجاد نمى اشکم قيامت کرد نوميدى
کشيدم نالها تا کلک اين تصوير گرديدم
صداى پرفشان عالم آزاديم (بيدل)
کز افسردن غبار کوچه زنجير گرديدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید