شماره ١٤٣: برق حسنى در نظر دارم بخود پيچيده ام

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
برق حسنى در نظر دارم بخود پيچيده ام
جوهر آينه يعنى موى آتش ديده ام
نادميدن زين شبستان پاس ناموس حياست
چون سحر عمريست خود را با نفس دزديده ام
هر قدر پر ميزنم پرواز محور بيخودى است
از کجا يارب عنان رنگ گردانيده ام
تا ابد ميبايدم خط بر شکست دل کشيد
در غبار موى چينى چون صدا لغزيده ام
جز ندامت چاره درد سر اسباب نيست
صندل انشاى کفدست بهم سائيده ام
محو گردد کاش از آينه ام نقش کمال
گز صفا تا جوهرم باقيست دامن چيده ام
صورت پيدائى و پنهانى سازم يکيست
هر کجايم چون صدا عريانى پوشيده ام
زندگى يارب تماشاخانه ديدار کيست
گلفروش صد چمن تعبير خوابى ديده ام
غير را در خلوت تحقيق معنى بار نيست
جز بگوش گل صداى بوى گل نشنيده ام
صد قيامت رفته باشد تا زخود يابم خبر
قاصدم ليک از جهان ناز بر گرديده ام
پا بخاکم زن که مژگان غبارم واشود
گر تو بيدارم نسازى تا ابد خوابيده ام
(بيدل) از بيدست و پائيهاى من غافل مباش
چون ضعيفى گو شمال گردن باليده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید